چه کرده این روزگار .. که نگارش مدادم هم ارامم نمی کند خیلی وقت است که دنیای من یخ زده خدایا صبوری هم چقدر درد دارد
نوشته هایم هم دلتنگند صبح من با خیال و رویا تو بخیر و آغاز می شود
جمعه هم رفت و لی باز دلم در حسرت دیدار ماند.. خورشید دنیا یم تار است با کدامین عینک می توان تورا دید! ترک برداشته چشمانم همانند پسته رفسنجان پیشتر از اکسیژن هوا به طلوع تو احتیاج داریم
یا علی مدد فرنگیس رزمی
آمار