من از درد وغم دلم فریاد کردم
از روز گار گذشته ام یاد کردم
امیر المومنین.ای شاه مردان
خزان دل ماهم بهار بگردان…………..
…………………………دلگیرم من از این روزگار سرد
از این زندگی بی عبور و پر از درد
باغ سبز عشق گشته زدلها طرد
بهارم گشته پاییز و همه جا زرد
……………………
ببین روزگار با دلم چها کرد
جوانی گرفت و عمرم فنا کرد
مرا با صد درد وغم مبتلا کرد
مرا در جاده ی غمها رها کرد..
بنالم. بنالم زجور جفای زمانه
نشسته برف بر تار مویم دانه دانه
کلاغ دردو غم بریاس دل کرده لانه
سر زمین دل گردیده ویرانه .. ویرانه…………………….یا علی مولا
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم……………………